متن دیکته درس ششم دوم دبستان
کوشا و نوشا خوش حال شدند و پرواز کنان لانه شان را ترک کردند.
– دارکوب پرنده دانای جنگل بود.
– کوشا و نوشا از او خواستند کمی از علم و دانایی خود را به آن ها بیاموزد.
– شما باید سالها تلاش کنید تا دانا شوید.
– کوشا به آموختن ادامه دارد ، اما نوشا از آموختن خسته شد.
– او دلش می خواست آزاد باشد ، بازی کند و از این شاخه به آن شاخه بپرد.
– نوشا در راه به هد هدی رسید که پاکیزه ، راست گو ، امانت دار و مهربان بود.
– دو سال نگذشته بود که نوشا از این کار هم خسته شد و از پیش هدهد رفت .
– اول خوب دیدن و خوب گوش کردن را یاد بگیری و تمرین کنی تا بتوانی خوب سخن بگویی.
– نوشا قبول کرد و لی هنوز یک سال نگذشته بود که از آموختن خسته شد.
– سر انجام نوشا به لانه برگشت و دید همه از خوبی و دانایی کوشا حرف می زنند ، کمی به فکر فرو رفت.