|
||
کلید واژه: "قصه کودکانه اسراف"داستان کودکانه اسراف یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود توی یک جنگل سبز چند تا آهو با بچه هایشان زندگی می کردند .بچه های عزیز هر وقت که آهو خانم برای بچه هایش غذا تهیه می کرد و می آورد که بین آنها تقسیم کند یکی از بچه هایش به نام دم قهوه… بیشتر » |
||
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
|