شعرانه زرافه
دویدم و دویدم
به جنگلی رسیدم
یهو میون جنگل
زرافه ای رو دیدم
هاجستم و واجستم
روپشت اون نشستم
چشمون ریز و ناز داشت
یه گردن دراز داشت
رفت رسیدبه یک رود
طفلکی تشنه اش بود
دولا شدو قلم داد
تو آب یخ ولم داد
فرم در حال بارگذاری ...
|
||
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
|