قصه کودکانه پرواز پرستو
در یک روز ابری هوا نه سرد بود و نه گرم. پرستوی زیبایی برای گرفتن چند تا سنجاقک از لانه اش بیرون آمد و به آسمان پرواز کرد. و به این طرف و آن طرف چرخ میزد تا شاید برای خوردن چیزی گیرش بیاید. ناگهان آسمان غرش کرد.
پرستو ترسید. از همان بالا چرخزنان دور خودش چرخید و سرش گیج رفت و به زمین افتاد. وقتی که حالش خوب شد، خواست دوباره پرواز بکند اما نتوانست. یکی از بالهایش شکسته بود. ناگهان گربه ای از دور او را دید و به طرفش آمد.
کشان کشان خود را به لابه لای علفها رساند، اما در چنگال گربه گیر افتاده بود. پسر مزرعه دار تا این صحنه را از دور دید، به طرف گربه دوید و پرستو را از چنگالش نجات داد. پسر او را به خانه برد و بالش را بست تا خوب شود. جایی برایش در اتاق زیر شیروانی درست کرد و او را در آنجا گذاشت و هر روز به او آب ودانه میداد تا بالهایش خوب شود. همین طور روزها و ماهها گذشت و زمستان آمد و رفت و بهار رسید. همه جا سرسبز و زیبا به نظر میآمد.
بهاری زیبا با عطر و بوی خاص خودش، همه جا را فرا گرفته بود و پرندگان در آسمان در حال چرخ زدن و اردک ها را در برکه در حال شنا کردن میدید. خوشحال بود. امیدش را برای پرواز از دست نداده بود. و هر روز آسمان و منظره ی اطراف و شب را نگاه میکرد. و روز به روز خوشحال تر به نظر می رسید. بهار زیبا دوستانش را هم با خود به آنجا آورده بود و هر روز با دوستان بیشتری آشنا می شد. تابستان فرا رسید و پرستوها، قصدمهاجرت داشتند و پرستو با خود فکر میکرد که دیگر بالهایش خوب شده است، اما تا حالا برای پرواز کردن به طور جدی تصمیم نگرفته بود.
یک روز صبح زود به بلندی رفت نوکی به بالهایش زد و پرهایش را تکانی داد. امیدوار بود که این بار بتواند مثل گذشته پرواز بکند. چندین بار بالهایش را بازو بسته کرد و سریع به هم زد در همین حال دید که از زمین بلند شد و ناگهان یاد شکستن بالهایش افتاد. ترسید که نکند این بار، باز هم بالش بشکند. اماپرستو به خودش ترس راه نداد و سعی کرد. از زمین بلند شد و به آسمان رفت و از آن بالا به زمین نگاه کرد و زیبایی را دوباره حس کرد. چرخی در آسمان زیبا زد و روی شاخهای نشست و شروع به خواندن کرد. پسرک از خواب بیدار شد و تا پرستو را روی شاخه دید خوشحال شد. از اینکه توانسته بود کاری انجام بدهد خیلی خوشحال شده بود. پرستو به آسمان رفت، چرخی زد. تا نشان دهد که خوب خوب شده است و با دیگر پرستوهابرای کوچ رفت.
فرم در حال بارگذاری ...